نماز پلی به آسمان

عاشقانه بخوان

نمازهايت را عاشقانه بخوان. حتي اگر خسته اي يا حوصله نداري، قبلش فکر کن چرا داري نماز ميخواني و با چه کسي قرار ملاقات داري.
 آن وقت کم کم لذت ميبري از کلماتي که در تمام عمر داري تکرارشان مي کني.

 تکرار هيچ چيز جز نماز در اين دنيا قشنگ نيست...

 



:: موضوعات مرتبط: ادبیات نماز، قطعه ادبی، ،
:: برچسب‌ها: عاشقانه های نماز, ادبیات نماز, شعر نماز, نمازخانه, نمازپلی به آسمان, قطعه ادبی, ,
ن : مهربانو
ت : 28 بهمن 1394
خداوندا!!!!!

خداوندا

نمازهایم را اینگونه کن

ذره ذره از خود تهی شدن و جرعه جرعه از نور محبت تو سیراب شدن

آرام آرام به خیل صابران رستگارت پیوستن و قدم  به قدم با اهل نیاز همگام شدن

آنگاه است که بند بند وجودم تنها تو را می خواند و تنها از تو یاری می جوید

پس به صراط مستقیم هدایتش کن

آمین



:: موضوعات مرتبط: ادبیات نماز، قطعه ادبی، ،
:: برچسب‌ها: ادبیات نماز, عاشقانه های نماز, قطعه ادبی, نماز خانه,
ن : مهربانو
ت : 28 بهمن 1394
گنجشک و خدا

ماجرای قهر کردن گنجشک با خدا

 روز ها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت. فرشتگان سراغش را از خدا می‌گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می‌گفت: می آید؛ من تنها گوشی هستم که غصه‌هایش را می‌شنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می‌دارد. و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیج نگفت. و خدا لب به سخن گشود: با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست. گنجشک گفت: “لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سر پناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی از لانه محقرم؟ کجای دنیا را گرفته بود؟” و سنگینی بغضی راه بر کلامش بست. سکوتی در عرش طنین انداز شد. فرشتگان همه سر به زیر انداختند. خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود. خواب بودی. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو از کمین کار پر گشودی. گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود. خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی. اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد.



:: موضوعات مرتبط: ادبیات نماز، قطعه ادبی، ،
:: برچسب‌ها: عبادت موجودات, نمازخانه, ادبیات نماز, ,
ن : مهربانو
ت : 28 بهمن 1394
اگر نمازمان نماز بود

 

 

نمازهایمان اگر "نماز" بود که موقع سفر، ذوق نمی کردیم از شکسته شدنش!

نمازهایمان اگر نماز بود که رکعت آخرش این قدر کیف نداشت!

اگر نمازهایمان نماز بود،... نمی خواندیمش، برای این که، خود را "خلاص" کرده باشیم...

اگر نمازهایمان نماز بود که تبدیل نمی شد به نمایش پانتومیم برای نشان دادن آدرس شارژر گوشی...

اگر نمازمان نماز بود، که تبدیل نمی شد به یک فرصت طلایی برای خلق ایده های بکر!! تبدیل نمی شد به مناسب ترین زمان تحلیل رفتار فلان همکار! تبدیل نمی شد به ماشین حساب!!

نه. نمازهایمان "نماز" نیست. •٠· اگر نماز بود، یک "کارواش قوی" می شد و با فشار می شست از دلمان همه ی سیاهی ها را، لکه ها را، پلشتی ها را.

اگر نماز بود، می شد "کیمیا" و مس وجودمان را تبدیل می کرد به طلا...

اگر نمازمان نماز بود، می شد پل، می شد پناهگاه، می شد دارو، می شد مرهم، می شد درمان،می شد شاه کلید، می شد میعادگاه، می شد دانشگاه....

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: قطعه ادبی، ،
:: برچسب‌ها: نماز, کیمیا, دنیای عشق, نمازخانه, راسخون,
ن : مهربانو
ت : 25 بهمن 1394
به احترام نماز ، طواف كعبه تعطيل مي گردد ، كار شما چطور؟



:: موضوعات مرتبط: ادبیات نماز، قطعه ادبی، گرافیک نماز، پوستر های نماز، تصاویر نماز، نگارخانه، ،
:: برچسب‌ها: نمازخانه, تصاویر نماز, نگارخانه, طواف کعبه, هنگام نماز طواف کعبه هم تعطیل است, ,
ن : مهربانو
ت : 25 بهمن 1394

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد


محمد بن حسن عسکری (عج) آخرین امام از امامان دوازده گانه شیعیان است. در ١۵ شعبان سال ٢۵۵ هـ.ق در سامرا به دنیا آمد و تنها فرزند امام حسن عسکری (ع)، یازدهمین امام شعیان ما است. مادر آن حضرت نرجس (نرگس) است که گفته اند از نوادگان قیصر روم بوده است. «مهدی» حُجَت، قائم منتظر، خلف صالح، بقیه الله، صاحب زمان، ولی عصر و امام عصر از لقبهای آن حضرت است.